اگر مقالات و آموزشهای قبلی مسیرموفقیت را دنبال کرده باشید، حتماً با کشف و شناخت تیپ شخصیتی به روش MBTi آشنا شدهاید و حتماً اگر دورههای MBTi ما را گذرانده باشید، بهراحتی میتوانید تیپ شخصیتی افراد مختلفی که با آنها در ارتباط هستید را کشف کرده و در رابطه با آنها از این مهارت استفاده کنید.
اما اگر هنوز شناختی در مورد مهارت MBTi ندارید، نگران نباشید. میتوانید با خوانده مقاله ” یادگیری مهارت بینظیر شناخت و کشف تیپ شخصیتی” در سایت مسیرموفقیت، شروع به یادگیری این مهارت بینظیر کنید.
سؤالات مهمی در مورد مهارت MBTi در تمام دورهها و کارگاهها از من پرسیده میشود و معمولاً افرادی که به سطح بالاتری از این مهارت رسیدهاند، سؤالاتی با جزئیات بیشتر و دقیقتر مطرح میکنند. در مورد همه ترجیحاتی که در این روش شخصیت شناسی بکار میرود، سوا لاتی مطرح میشود اما یکی از سوا لاتی که بارها پرسیده میشود در مورد ترجیح نحوه تصمیمگیری است؛ اما قبل از اینکه این سؤال را مطرح کنم، لازم میدانم کمی در مورد این ترجیح و نحوه تصمیمگیری افراد توضیح بدهم.
منطقی یا احساسی
در MBTi به کمک ترجیحاتی اقدام به کشف تیپ شخصیتی افراد میکنیم و این ترجیحات از پاسخ به سوا لاتی کشف میشوند.
یکی از این سؤالات در مورد نحوه تصمیمگیری است. اینکه ما زمانی که قرار است تصمیمی بگیریم، این تصمیم بیشتر از روی فکر و منطق ما است یا از روی عواطف و احساسات ما؟
پاسخ به این سؤال مشخص میکند که ما فکری هستیم یا احساسی.
لازم به ذکر است که همه ما هم دارای احساسات هستیم و هم منطق. فقط بیشتر اوقات و زمانی که قرار است تصمیمی بگیریم، بهراحتی این کار را از روی منطق یا احساس انجام میدهیم و از تصمیمی که با یکی از این دو روش میگیریم، احساس رضایت داریم.
اما برگردیم به سراغ سؤالی که در مورد نحوه تصمیمگیری در MBTi مطرح میشود.
آیا همه مردها منطقی و فکری هستند و همه زنان احساسی و با عواطف زیاد؟
این سؤال از آنجایی شکل میگیرد که اغلب افراد متصور هستند که مردها بیشتر منطقی و فکری هستند و زنان احساسی و با عواطف زیاد. شاید به این دلیل باشد که زنها زودتر احساسات خودشان را بروز میدهند و مردها سعی میکنند که از روی منطق رفتار کنند و صحبتهایی از روی فکر به زبانآورند. به نظر شما این تقسیمبندی درست است؟
در MBTi جنسیت معنایی ندارد
یعنی نمیشود گفت که یک نفر چون مرد است پس قطعاً فکری است و یک خانم حتماً احساسی است. خیر به اینگونه نیست. علت اینکه این تصور پیش میآید این است که در جامعه مردهایی که احساسات خود را بروز میدهند، تعداد کمی هستند. نه به دلیل اینکه احساسات ندارند، بلکه به دلیل آموزشهای غلط و برچسبهایی که از کودکی به پسرها زده میشود مثلاینکه “مرد که گریه نمیکند”!
در مورد زنان و دختران نیز این آموزشهای غلط و برچسبها صادق است، مثلاً اگر دختری با منطق و محکم در مورد موضوعی صحبت کند یا تصمیمی بگیرد، به او میگویند که “دارد ادای پسرها را درمیآورد” و دهها مثال ازایندست. پس مردان و زنان به این دلایل اجازه بروز ترجیح واقعی خود را ندارند و مانند دیگران رفتار میکنند.
همچنین در تمام جوامع تعداد مردهای منطقی و فکری از تعداد زنان فکری بیشتر است و همینطور در مورداحساسی بودن تعداد زنان با عواطف و احساسات بالا بیشتر از مردان است.
با این دو دلیلی که مطرح شد، تصور میشود که همه مردها فکری و همه زنها احساسی هستند. فرهنگ و جامعه نقش بسزایی در شکلگیری شخصیت افراد دارد. اگر مانتوانیم آن چیزی که ترجیح واقعی ما است را بنا بر دلایلی بروز دهیم، هیچوقت نمیتوانیم از آن چیزی که خود واقعی ماست، لذت ببریم؛
پس فراموش نکنیم …
که میتوانیم از کودکی و با آموزشهای صحیح کاری کنیم تا همه در زندگی لذت بسیاری از بروز خود واقعیشان ببرند و بدانیم که زنان منطقی و مردان احساسی بسیاری وجود دارند و جنسیت نباید برچسبی برای کشف تیپ شخصیتی ما باشد.